English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4434 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
valorization U تعیین ارزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cost records U مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
Other Matches
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
valuing U ارزش
value U ارزش
raffish U بی ارزش
market value U ارزش
worthiness U ارزش
regardant U با ارزش
worm eaten U بی ارزش
naught U بی ارزش
shotten U بی ارزش
punk U بی ارزش
punks U بی ارزش
rubbish U بی ارزش
trivalency U سه ارزش
trivalence U سه ارزش
no par U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
picayubnish U بی ارزش
values U ارزش
avail U ارزش
picayune U بی ارزش
prices U ارزش
worth U ارزش
worthless U بی ارزش
treasure U با ارزش
junky U بی ارزش
brummagem U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
fustian U بی ارزش
big ticket U با ارزش
cost U ارزش
worth U با ارزش
price U ارزش
small change U کم ارزش
brummagem U کم ارزش
low level U کم ارزش
low grade U کم ارزش
rewarding U پر ارزش
valueless U بی ارزش
face value U ارزش اسمی
numerical value U ارزش عددی
downgrading U کم ارزش کردن
gross value U ارزش ناخالص
paradox of value U تناقض ارزش
heat of combustion U ارزش گرمایی
heat value U ارزش گرمایی
cheaper U کم ارزش پست
penny worth U ارزش یک پنی
objective value U ارزش عینی
objective value U ارزش واقعی
cheap U کم ارزش پست
par value U ارزش اسمی
final value U ارزش نهایی
quantitative value U ارزش مقداری
face value U ارزش صوری
base rate U ارزش اولیه
base rates U ارزش اولیه
downgrade U کم ارزش کردن
downgraded U کم ارزش کردن
downgrades U کم ارزش کردن
quantitative value U ارزش کمی
production cost U ارزش ساخت
prime cost U ارزش اولیه
place value U ارزش مکانی
present value U ارزش حال
present value U ارزش فعلی
present worth U ارزش حال
present worth U ارزش فعلی
real value U ارزش واقعی
manufacture cost U ارزش ساخت
exchange value U ارزش مبادله
debunks U کم ارزش کردن
debunking U کم ارزش کردن
exchange value U ارزش مبادلهای
debunked U کم ارزش کردن
debunk U کم ارزش کردن
it is of little worth U کم ارزش است
belittling U کم ارزش کردن
belittles U کم ارزش کردن
equity capital U ارزش ویژه
limiting value U ارزش نهایی
loan value U ارزش وام
maintenance cost U ارزش نگهداری
economic value U ارزش اقتصادی
market value U ارزش بازاری
meed U پاداش ارزش
monetary value U ارزش پولی
loss of value U افت ارزش
man friday U کمک با ارزش
logical value U ارزش منطقی
loan value U ارزش استقراض
belittled U کم ارزش کردن
belittle U کم ارزش کردن
haws U چیز بی ارزش
nothing U بی ارزش ابدا
increase in value U افزایش ارزش
valuation U ارزش گذاری
expected value U ارزش منتظره
heating value U ارزش گرمایی
nominal value U ارزش اسمی
hawing U چیز بی ارزش
net worth U ارزش خالص
net value U ارزش خالص
end value U ارزش انتهایی
intrinsic value U ارزش ذاتی
net net worth U ارزش خالص
valuations U ارزش گذاری
influence value U ارزش تاثیر
haw U چیز بی ارزش
net price U ارزش خالص
value in use U ارزش استعمال
capital value U ارزش سرمایهای
capital value U ارزش سرمایه
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
cheapest U کم ارزش پست
forfeiture U تنزل ارزش
absolute value U ارزش مطلق
present value U ارزش فعلی
capital value U ارزش فعلی
value of assets U ارزش دارائی ها
commercial value U ارزش تجارتی
premiums U اضافه ارزش
premium U اضافه ارزش
value of money U ارزش پول
waff U نظر بی ارزش
belittlement U کم ارزش سازی
indexation U ارزش ترازی
code value U ارزش رمز
junk U کهنه و کم ارزش
capitalized value U ارزش سرمایهای
absolute volue U ارزش مطلق
book value U ارزش دفتری
axiology U ارزش شناسی
axiology U علم ارزش ها
average value U ارزش میانگین
auxiliary value U ارزش کومکی
calorific value U ارزش گرمایی
capital U ارزش ویژه
caloric value U ارزش گرمایی
added value U ارزش افزوده
call price U ارزش اسمی
call by value U فراخوانی با ارزش
heritage asset U میراث با ارزش
kitsch U هنر بی ارزش
survival value U ارزش بقا
valence U توان ارزش
use value U ارزش استفاده
use value U ارزش استعمال
decrease in value U کاهش ارزش
declared value U ارزش افهارشده
rubbish U چیزپست و بی ارزش
threshold value U ارزش استانهای
store of value U منبع ارزش
differential cost U ارزش نهایی
use by value U استفاده با ارزش
undervaluation U کم ارزش گذاری
truth value U ارزش درستی
diagnostic value U ارزش تشخیصی
theory of value U نظریه ارزش
value theory U نظریه ارزش
surrender value U ارزش بازخرید
depreciation U کم ارزش شمردن
surplus value U ارزش اضافی
tinker's dam U چیزبی ارزش
tinker's damn U چیزبی ارزش
subjective value U ارزش ذهنی
valuably U بطور با ارزش
critical value U ارزش بحرانی
cost finding U ارزش یابی
cost account U ذکر ارزش
value analysis U تحلیل ارزش
hawed U چیز بی ارزش
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1time is prceious it has great
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
2تعریف فونتیک چیست؟
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1assast are items that are of value
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com